تبریز امروز با برجها، زیرگذر و بزرگره هاو پارکها یش، با بلعیدن دشت و ماهور و محلات حاشیه شهر به کلان شهر ارتقاء یافته است. امروزه دیگر از قره ملیک، آخینی ، شام قازان ، خطیب، لاله ، قله، باغمیشه، باریش، سد اوستی ، لاله دوزی
هکماوار باغلاری و…تنها نامی باقیست.
در روزگار ما شهر شامل چند محله و خیابان مرکزی و حاشیه ای بود . پیرامون شهر باغ بود و دشت و دمن . ساکنین
اکثرا بومی بودند و پیرامون هم زیستگاه جانورانی که با شهریان در همزیستی غیر مسالمت آمیز بسر میبردند. گاه روباهی به کپر مرغان یورش میبرد و چند ماکیان میربود ، یا گرازی سر به باغی میزد و کرتها را شخم! میزد و یا جانور دد منشی چون گرگ اظهار وجود مینمود ، احشام و انسانها را میدرید . برای مقابله با این متجاوزین زبان نفهم، اوچیلار (شکارچیان) شهر بسیج میشدند که سرآمد «آنان «حسین باغبان » بود و نام آورترین گرگ، «حلیمه»
گاها در شهر شایع میشد که در فلان محله گرگ ، چند دام را خورده و یا کودک خفته در حیاط منزلشان را ربوده است
منزل -باغ پدر بزرگم در آخینی چندین بار مورد حمله گرگ قرار گرفته و تعدادی دام تلف شده بودند . یادم میاید که در چنین مواقعی، عمویم در باغ میخوابید تا در صورت حمله گرگ به باغ و اسطبلشان ، با داد و هیاهو، همسایگان را خبر کند، سگ باغ را بمدد بگیرد تا متفقا ! گرگ متجاوز را فراری دهند.
در یکی از همین ایام، گرگ نابکاری امان از مردم شهر بریده بود. هر روز به محله ای یورش میبرد و از کارزار فاتح بیرون میامد . اهالی به او نام حلیمه داده بودند.( احتمالا ماده گرگ بوده )!. او بسیار مکار ، فرز و قوی هیکل بود و هیچ تدبیری نتوانسته بود جلودارش باشد. شاید به خاطر این خصائل بود که ملت ، او را انگلیسی ویا سرسپرده او میشمردند ! و سروده ای اندر توصیفش میخواندند:
حلمه یم گیردیم باغا
بودادیم اون بش دانا
گدون دیون باغوانا
گورخمور گلسین میدانا
منیم آدیم حلمه دی
اینگیلیزدن گلمه دی
ترجمه موضوعی!:
نامم حلیمه است و به باغ آمدم
پانزده تا (دام + آدم) را (تا حال) خورده ام
ندا دهید باغبان (حسین) را
اگر نمیترسد ( خایه اش را دارد!) بمیدان بیاید
نام من حلیمه است
او از انگلستان آمده ام !
بنگرید روحیه ضد استکباری و دائی جان ناپلئونی را
با لاخره این زنیکه انگلیسی نتوانست حریف تدبیر و زبردستی حسین باغبان شود و در یک تعقیب و گریز نفس گیر
هدف تیرش قرار داد. لاشه حلیمه طبق روال معمول بر درخت روبروی مغازه «محسن بقال» در قره آغاج آویخته شد تا مورد عبرت متجاوزین ، مستکبرین و متجاسرین قرار گیرد.
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط
دربارهٔ delidoligunlerدَلی دولی گونلَر
دَلی دولی صفتیست در ترکی تبریز که به انسانهای رک گو، دست و دل باز و عیار گویند. "دَلی دولی گونلَر " ، روزگاران چنین زنان و مردانی است.