-
مطالب اخير
- هوشنگ نامه
- بوبا
- بزرگ خاندان
- گشت و گذاری در تهران
- به کجا چنین شتابان – از عرش به فرش؛ ورجی
- وقتی که بچه بودم
- تور غیر زیارتی در شاه عبدالعظیم
- جانی دپ در بوتیک اخترآباد
- شیوه غریب سوداگری
- پرسه در گذر خاطره ها -اهراب
- تماشاگه خاطره ها – اطلبوا العلم ولو في الصين و الباکستان
- – دعوای سر حاجی نین باشی
- حسن عمو! جواد جیم شد!
- آن روزگاران
- مبدا تاریخ
- مارکتینگ به روش غیر متعارف – اعجوبه ها
- انگیزه قمه زنی رحیم دیزقیراخ چی بود؟
- مبارزه با هجوم فرهنگ مبتذل غرب؛ دیش زدائی
- خوشه چینان خرمن سخندانی؛ رسول سیم کش و اسماعیل حیدری
- حکایت مار و پونه
نظر شما
پيوندى در پرسه در گذر خاطره ها -اهر… ناشناس در بزرگ خاندان حسین آزادفرد در خوشه چینان خرمن سخندانی؛ رسول… ناشناس در خوشه چینان خرمن سخندانی؛ رسول… حسین آزاد فرد در خوشه چینان خرمن سخندانی؛ رسول… در فيس بوك
بايگانى
بایگانی ماهانه: اکتبر 2017
تماشاگه خاطره ها – اطلبوا العلم ولو في الصين و الباکستان
تماشاگه خاطره ها انبوهی از عکسهای قدیمی دارم که دریغم آمد در بایگانی آلبومها و یا در کنج پستوها، از دیدها دور باشند. البته ورای مساله حریم و حرمتها، انتخاب موضوع، گزینش و توضیحات هر عکس باید به گونه ای … ادامهی خواندن
نوشتهشده در خاطره ها
دیدگاهی بنویسید
– دعوای سر حاجی نین باشی
حسن عمو تعریف می کرد؛ در آن زمان که همه به حمام عمومی می رفتند. دلاک ها ( کیسه کش های حمام) سرو ریش هم می تراشیدند. روزی که من هم در حمام بودم، دو دلاک برسر سر تراشیدن سر … ادامهی خواندن
نوشتهشده در خاطره ها
دیدگاهی بنویسید
حسن عمو! جواد جیم شد!
از عقل باختگان محله قره آغاج بود ولی چون تخیلات و اوهامش ایجاب میکرد که مدام در حرکت باشد، به تمام محلات تبریز میرفت و همه اهالی شهر او را میشناختند. دلی جاوات (جواد خله) خودش هم راننده بود، هم ماشین. او سوار … ادامهی خواندن
آن روزگاران
گاه گاهی که به آخنی منزل پدر بزرگم میرفتم، از پشت دیوار باغشان که مجاور کشتزارهای آخنی و حکماوار بود، آواز برزگری از مزارع دور بگوش میرسید که وقتی با آهنگ وزش باد و رقص سنبلها آمیخته میشد، نواهنگ خیال انگیزی را سامان میداد. مضمون آوازها … ادامهی خواندن
نوشتهشده در خاطره ها
دیدگاهی بنویسید
مبدا تاریخ
حاج عبدالله تاجر معتبربازار بود و در «قیز بستی بازار» حجره ای داشت. صبحگاهی زود،در سر راهش به حجره، بادی در شکمش پیچید . نگاهی به اطراف انداخت و چون کسی را در دور و بر ندید ،خواست خود را … ادامهی خواندن
نوشتهشده در خاطره ها
دیدگاهی بنویسید
مارکتینگ به روش غیر متعارف – اعجوبه ها
ابراهیم و میر کاظم اعجوبه های عرصه دستفروشی بودند. بجرات میتوان گفت که اگر مهارت انتخاب مشتری مناسب، توان ابداع خلق الساعه سناریوی فروش ، جربزه جلب مشتری! و قدرت اجرائی تاثیرگذار را همه در یکجا نداشتند، فروش اجناس بنجلشان … ادامهی خواندن
نوشتهشده در خاطره ها
دیدگاهی بنویسید